فریادهای زنانه

 

عشقی که در پستوی خانه نهان باید کرد عشق نیست نمی دانم اسمش چیست اما می دانم که اسمش هرچه باشد بطور قطع و یقین عشق نیست ... چرا ؟

عشق قبل از پیداشدن مظهر (یا برای بعضی ها بعد ازآن) حس مبهمی است که در وجود یک انسان جوانه می زند، بعد رشد می کند و در نهایت به بار می نشیند منشا آن چیست یا مرکز آن درکجای بدنست ، درمغز، قلب، خون یا هرجای دیگر ... من نمیدانم

عشق، حسی است خواستنی، که رابطه بین دو انسان، با تمام فرقهایشان را ایجاد و مستحکم می کند عشق معمولن بین یک زن و یک مرد تولید می شود اما درعصرحاضر دیده ایم که همین احساس با خواصی مشابه ممکن است بین دو زن یا دو مرد ایجاد شود، حال شاید شده و ما نمی دانیم یا شایدهم بعدن بشود اینکه این عشق بین بیش از دونفر، سه، چهار ... یا n نفر تولید شود و همان خاصیت را داشته باشد اما آنچه مهم است اینکه عشق برای ما آدم ها آن حسی است که بارمثبت و زیبایی دارد و دارندگان خود را  سرشار ازلذت زندگی می کند، از لحظه لحظه بودن و پلک زدن خوشحال و سرزنده شان می کند معنا و دلیل بودن را و نفس کشیدن را به آنها می فهماند، زن بودن و عاشق شدن یا مرد بودن وعاشق شدن هیچ تفاوتی نمی کند اصلن تولیدعشق هیچ ربطی به جنسیت ندارد اینکه مثلن اول مرد عاشق می شود یا زن اینکه مثلن عشق را اگر زنی تولید نکند مرد به آن نمی رسد یا اگر مردی مخالف و سرکوبگر حس عاشقی باشد زن برای همیشه ازآن محروم می شود نه! اینگونه نیست این حس دروجود انسان نهادینه است اما داستان های آن روایت های مختلفی دارد

پس ازتولید این حس که به نظرمن یکی از زیباترین شکل های انرژی موجود درجهان هستی است اگر صاحبان آن بتوانند به درستی ازآن استفاده کرده و بکارگیرند (مدیریت عشق) بازتولید بسیار زیادی از جنس خود (انرژی مثبت) خواهد داشت که دامنه آن بسته به توان دو فرد می تواند گستره های زیادی را دربرگیرد و انسان های بسیاری را بهرمند سازد.

عشق بین دو نفر؟ 

بله! همین عشق بین دونفر قادراست زیبایی های فراوانی را برای دیگران هم تولید کند چگونه؟ من قانونش را نمی دانم اما وجود و اثراتش را دیده ام، مهم نیست چندین نفر، مهم در ابتدا همان دونفری هستند که این حس بینشان بوجود آمده و تصمیم به بهره بردن ازآن دارند، شاید کسی بگوید آمدیم برای یکی هرگز عشقی بوجود نیامد آنوقت چه؟ من نمی دانم که اگر انسانی برایش عشق حاصل نشود مخصوصن در دهه دوم و سوم عمر خود آیا می توان تصورکرد او خواستار ادامه زندگی درمابقی عمرخود خواهد بود؟ اشتباه نشود عشق صرفن پیداکردن خواستگار و شوهر نیست عشق همان همسر و ازدواج و هم بستری صرف،  نیست (متاسفم مجبور شدم اینوبگم)  

حتمن کسی خواهد پرسید برای جلوگیری ازتولید حسادت و رقابت دیگران چه باید کرد!؟ اگر عشقی با حسادت دیگران درمعرض خطربیفتد یا رقیبی تراشیده شود که براثر آنها آسیبی به عشق برسد چه ؟ اساسن با حسادت و انرژی های منفی ازین گونه چه بایدکرد؟... و من درجواب می گویم صبرکن عزیزم، گفتم آنچه که باید پنهان شود عشق نیست! حسادت و رقابت معمولن برای مالک شدن چیزی است که تو داری و دیگری ندارد اما عشق یک حس و حال است، از جنس متا فیزیک، نرم افزاریست، حسی که بین دوانسان بوجود آمده، اگرهردوی آنها بخواهند، این عشق برای همیشه جاودان خواهد ماند و هیچ قدرت و نیرویی قادربه آسیب رساندنش نیست حتی اگر تمام جهان بسیج شوند امکان نابودی این حس را نخواهند داشت مگر... مگرتازمانی که یکی از دوطرف یا هر دونخواهند یا نتوانند (ازنظرحسی) ادامه دهند والا هرگز این حس را هیچ رقیب و حسودی دزدیدن و بردن نتواند اگر چنین شد مطمئن بدانید که آن حس از اول هم عشق نبوده تمام حرف من دربخش نخست این بود.

دربخش دوم، سوال من اینست : پس برای چه عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد؟ برای چه این حس و انرژی را درجایی پنهان باید نمود؟ اصلن مگر می شود چنین چیزی را جایی پنهان کرد؟  البته من نمی دانم منظور شاعر ازعشق چه بوده؟ می دانید که ادبیات ما چقدر کنایه و استعاره وحاشیه دارد و نثر و نظم فارسی به جز شاهنامه و برخی آثار مشابه کلن از منظر " به در بگو تا دیوار بشنوه " به دنیا نگاه می کند. اما من اینجا نمی خواهم تعریف استاندارد و یکپارچه ای ازعشق بدهم که باعث صدور فتواهای بعدی شود  نه! این فقط دیدگاه من است ومی تواند در نظرشما از بیخ و بُن غلط باشد اینرا گفتم تا ...

درواقع این مقدمه، بهانه ای بود تا درباره موضوعی که اینروزها بین تعدادی از وبلاگنویسان هموطن در سراسردنیا مطرح شده سخن بگویم

 

خب ازینجا به بعد نوشتارم خودمونی و محاوره می شه اینطوری احساس صمیمیت هم بیشتره تمام عزیزانی که با مهرو محبتشون این وبلاگو مورد لطف و نوازش چشم و اندیشه خودشون قرار می دن و به اینجاسر میزنن حتمن تا به حال متوجه شدن که من به شدت مدافع فریاد زدن متفکرانه زنان یا شایدم آغازگرتشویق و حمایت جنبش و حرکت فرهنگی اونا هستم، این جنبش و حرکتی که منظورمنه نه جنبه سیاسی داره و نه جنبه جنسیتگرایی مطلق و نه جبهه گرفتن هایی ازین دست بلکه مقصود حرکت و جنبشیه که فقط با حضور اولیه خانم ها پایه گذاری می شه چراکه اساس پایه های تربیت و آموزش و سخن گفتنو تاتی کردنو گریه و لبخندو عشقو نوازشو در یک کلام تیپ و شخصیت یه آدم از بطن و آغوش مادر شروع می شه و تا زمانی که اینطوره زنان چه مادر باشن و چه نباشن به واسطه تاثیرات عمیق تاریخی، جایگاه ویژه ای دارن بنابرین خیلی بهتر و مفیدتر می تونن پایه های قانونگذاری، تمدن و یکجانشینی عصر نوین روهم پی ریزی کنن این فقط یه دلیلشه ضمن اینکه اگر به این کار بپردازن کار تازه‌ای نکردن تمام زنان دنیا سالهاست که شروع کردن و نتیجه هم گرفتن پس درواقع زنان ایرانی می خوان یه کار و مسئولیت عقب افتادشونو جبران کنن ضمن اینکه به هر دلیلی زنان ایرانی حضورجدی در هیچ عرصه ای نداشتن (بطور عام) بنابرین باوجود مشکلات و تبعاتش زمان به نفع تعادل و هم سنگی یک فرهنگ وقتی پیش خواهد رفت که خانم ها واردمیدان بشن و طبیعیه که دراین راه خطا و اشتباهات هم کم نخواهد بود یه توجیه طنزگونه برای حرفام اینه که نوشتن دیکته‌ای با بیست تا غلط بهتر از بی سواد موندنه! اجازه بدین اینرو هم اضافه کنم که عناوینی چون فمنیسم و جنسیتگرایی، زنگرایی و زن پرستی و زن محوری و اسم گذاری های ایسمی شناخته شده یا ناشناخته رو شخصن نه تهدید می دونم و نه فراتر ازمعنای واژه ای خودش بهش بها می دم دراین سلسله مباحثی که اخیرن توی وبلاگستان بهش پرداخته شده و جنبه حرکتی داره موضوع " روایت های زنانه از س ک س " به چالش گذاشته شده که دیدگاههای مختلف و جالبی وجود داره منتها متاسفانه به جهت اینکه اکثرشون ف یل تر هستن لینک دادن مشکله حالا خودتون اگه موفق شدین یه جوری همه رو بخونین در سلسله نوشتار این عزیزان اگر از بعضی مسائل کاملن شخصی و انفرادی چشم پوشی کنیم، از منظر حضور زنان و دریافت پیام اصلی، حتی از " بررسی خصوصی ترین لحظات زندگی و خواست های بدنی زنانه " شخصن ارزیابی مثبتی دارم و بطورکلی قابل‌تقدیر و حمایت می‌دونم، اما نظرکامل خودم دراین خصوص محفوظ باقی می‌مونه تا زمان لازم، هرچند که در مقدمات این نوشتار کمابیش دستم رو شدو  اشاراتی بهش کردم.

نظرات 1 + ارسال نظر
سمانه اسحاقی شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:48 ب.ظ http://samaram.blogsky.com

درود. مقاله ی بسیار جامع و جالبی بود. و ارزش زمانی که صرف خواندنش کردم را داشت. تنها ای کاش کمی بیشتر می گفتید که منظور از ؛عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد چیست؛ اشاره ی شما به بحث کنایه بودن کاملا صحیح است. و این شعر کنایه ای مستقیم به عدم درک و فهم انسان های عصر از والا بودن مفهوم عشق است... و این شایسته نیست که واژه ی عشق را به هر خواستنی بیالاییم و تا علاقه ای ایجاد شد نام عشق را بر آن گذاریم. رسیدن به عشق حقیقی مراحلی دارد و سنجش ها و آزمایش هایی . نظر حقیر این است که بنده با این بیت شعر تنها خواسته است شدت این فاجعه! (عدم درک عشق) را بیان نماید و منظور و مراد او معنای ظاهری آن و پنهان کردن عشق نیست... کما اینکه امکان ندارد عشق رسوایی به بار نداشته باشد... و این رسوایی نه از نوع بی آبروییست که از زمره ی زیباترین آزادی هاست!!
نکته ی جالب اشاره شده در نوشته ی شما بحث مدیریت عشق است که نکته ای بسیار جالب و حائز اهمیت است که توضیح خودتان کاملا صحیح است.
کاش با قلم توانمندتان نکات برجسته ی نوشته تان از جمله همین بحث مدیریت عشق... بحث نقد معنایی این شعر... بحث نشانه های عشق... بحث عشق و اتباط آن با جسم... بحث عشق و پایداری آن و... نیز سخن بگویید. اگر چنین حرکتی را آغاز کردید... بنده را نیز مفتخر به اطلاع از آن نمایید
یا علی

درودی از جنس آفتاب برشما

از اظهار لطف شما سپاسگزارم بانو
از اینکه اندیشمندانی همچون سرکار علیه در وبلاگستان هستن که مطالب رو عمیق و سنجیده بررسی می کنن بی نهایت خوشحالم . بانوی نازنین برای پرداختن به آنچه گفتین از مدیریت عشق ، نقد و نشانه ها و ارتباط آن تا درک مفاهیم بنیادین در هفت شهر عشق و بسیاری از دل واژه های خسته و غبارآلود راهی بس طولانی درپیش داریم
به دیده منت

دلداده و همیشه جاوید باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد