لبخند

 

صبح که از خواب برمی‌خیزی لبخند بزن، چند بار!  اول همان لحظه که چشمانت را باز می‌کنی، بعد وقتی نیم‌خیز به حالت نشسته قرار می‌گیری و بار سوم جلو آینه، این صرفن یک سفارش کلاسیک روانشناسی نیست بلکه تمرین عاشق شدن است، عشق به زندگی و خوبی‌ها، اینروزها درهمه‌ جای دنیا با غبار غمی که برچهره‌ها نشسته و موجی از اندوه ‌که بر دل‌ها حاکم است، ظاهر اینکار ممکن‌است مسخره به نظر بیاید اما تاریخ می‌گوید هرچند طبیعت غالب بشر همیشه با سماجت بسوی بدیها گرایش دارد با اینحال هرگز بدی پیروز نشده و هیچگاه جهان را بدی از خود نیاکنده‌است چرا؟  چون اگرچه بدبودن راحت‌تر است، اندیشه و زحمت و حوصله چندانی ‌نمی‌خواهد و دیگران هزینه‌ می‌کنند، آدم بده سودش را می‌برد، اما این قانون فقط مختص بازه زمانی کوتاه‌است و در بلند مدت، چرخ گیتی در دستان ستون‌های نگهدارنده جهان است کسانی که آکنده از انرژی مثبت هستند و دراین باره :

حقیقت اینست‌ که زشتی و بدی‌ها را باید به سُخره گرفت درغیر اینصورت آنها ترا با خود همراه خواهندکرد بدون آنکه باور کنی!

زمان پایان لبخندها وقتی است که تو هیچ صبحی را بدون خند‌ه شروع نخواهی کرد و هیچ شبی را بدون شادی و خنده‌های بلند به خواب نخواهی رفت طول تبدیل لبخندها به خنده و شادی و عاشق شدنت به اراده و توجه جدی خودت بستگی دارد نخ سوزن به کیفیت لبخندت جلو آینه

نظرات 1 + ارسال نظر
سپیدار دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ق.ظ

می گم آقای آپ تو دیت، چقدر خوبه که شما همیشه به روز هستی . تمرین جالبی به نظر می یاد بازم از این مدل تمرین ها داری؟
اگه داری که " به من گدا هم کمک کنید" !!!!!!!!

ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم

البته من و حافظ و خیلی از شعرای باحال دیگمون کمی اختلاف نظر تو بعضی چیزا داریم یکی هم همینه
ما گدایان همه خود سلطانیم شهرو عوضی رفته بسوی جانانیم

سرور گرامی ازین توصیه‌ها وقتی می تونم بکنم که خودم انجامش داده باشم
چشم اگه کار تازه‌ای داشتم تقدیم می‌کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد