گویند ملا نصرالدین از منطقهای میگذشت (حتمن وقتی نقش مارکو پلو رو بازی میکرده) راه زیادی طی کرده بود و خسته، از قضا هنگام ورود، در مدخل شهر! عدهای گریان با دیدن غریبه بسویش دویدند و لابه کنان به امید اینکه ملا را خدا فرستاده و شاید او طبیب باشد به دامنش آویختند که ای مردِ الهی بدادمان برس که مریضمان از دست رفت
ملا که وضع را اینگونه دید چیزی نگفت و بر سر بالین بیمار رفت، کمی قیافهی طبیبانه به خود گرفت و دست و پای بیمار را گرفت و چند سوال کشکی از کسان بیمار که مویه کنان جواب میدادند نمود و با قیافهای جدی حکم کرد غذای داغ و نان تازهای بیاورند!!
ایشان چنین کردند و به امید شفای بیمارشان فیالفور، امر بجا آمد
ملا بر بالین بیمار ِبیحال و تبدار و پیش چشمان نالان مردم، با ولع دست به خوردن برد و با لذتی وافر و سرعتی کامل در چشم بهم زدنی دیس و قاب و مجمع و فنجان را خالی نمود و انگار که حریصتر شدهباشد با دهانی پر از لقمههای پایانی گفت از کباب و ریحان و اینها بازهم لازم است و ایشان بلادرنگ چنین کردند
درحالیکه بیمار نفسهایش به شماره افتاده بود ملا غذا را کمی! یکجا بلعید و انگار اتفاقی افتادهاست کمی جابجا شد و با کلماتی محکمتر گفت پُرسی دیگر خواهم، اینبار ادویه و دارچین هم اضافه شود!! و بینوا کسانِ بیمار در حیرت و بهت ازین طبابت و ترسی عمیق در از دست دادن عزیزشان گیج و ناباور، به خیال اینکه لابد حکمتی در کار طبیب است، لاجرم چنین کردند و دیری نپایید که بیمار جلو چشمشان از نفس افتاد و به رحمت ایزدی پیوست
بانگِ شیون برخاست و همه برگردِ تازه درگذشته خیمه زدند و گریه و زاری بالا گرفت و خاک بر سر و روی پاشیدند و گیس کندند و گونه خراشیدند که ای داد ازین بیداد
اندکی بعد درنگ کرده با حیرتی نالان و چهرهای وامانده رو به ملا، پرسیدند این چه طبابتی بود دیگر ؟! تو که هیچ نکردی ....
ملا درحالیکه کوزهی آب را سرکشیده بود و پایین میآورد گفت من نجات دادم
با حیرت پرسیدند نجات دادی؟؟؟!!؟؟
گفت آری نجات دادم، جان یک انسان را از مرگ نجات دادم
ما دو نفر بودیم، یکی این خدا رحمتی، یکی هم خودم، او از تب در احتضار بود و من از گرسنگی
بنابراین من یکی ازین دو را از مرگ نجات دادم
راستی شما دوست ندارید نماینده بشید توی خبرا خوندم به نماینده ها صد میلیون پول میدن؟ نمیدونم وام میدن؟ بلاعوض میدن؟ خوب نفهمیدم چطوری میدن ولی بلاخره این رقمو میدن
اگر یک صفر دیگه به این مبلغ اضافه کنن، شاید بشه روش فکر کرد. روی چی؟
کجایی پسر؟ خدمت به خلق دیگه!
موافقم، یک میلیارد بدک نیست می شه باهاش یه حرکت ابتدایی کرد اما اگه واحدش رو به پوند عوض کنن یه کم بهتره
خدمت به خلق هم لیاقت می خواد دختر، می دونی که؟! اون وقت از اونجایی که تعداد خادمین لایق خیلی زیاد شده دیگه این خلق بیچاره از شدت خدمات گرفتن خسته شدن و می گن بابا بسمونه اینقدر به ما نرسین!! ما بد عادت می شیم ها !!
معلومه سپیدار جان، کی تا حالا با این پول ها سیر شده که ما بشیم ؟!