منحنی ازدواج

نام : آدم

نام خانوادگی : نمی دونم

جنسیت : مرد

زبان : نمی دونم ( شایدم اَدَ بَدَ .... )

شغل : علاف

تحصیلات : بی سواد (هیچ کجا کسی از مدرسه و معلم و اینا چیزی نگفته )

تیپ و هیکل و قد و چهره و .....   : کسی چیزی نگفته

نام : حوا

نام خانوادگی : نمی دونم

جنسیت : زن

زبان : مثل بالایی

شغل : فکر کنم خانه دار ( اصلا مگه خانه ای هم بوده ؟)

تحصیلات : بی سواد

چهره و قد واندام و پوست و رنگ چشم : خبری نیست

آدم و حوا

دوره زندگی : آغاز تاریخ بشری ........ شایدم یه جورایی ماقبل تاریخ

داستان زندگی : افسانه

عشق ؟! : نمی دانم کسی چیزی نگفته

س ک س : خب معلومه اون چارتا بچه رو لابد من زاییدم

نحوه آشنایی : فریب آدم توسط حوا زیر درخت .... چگونه ؟ به آدم گفت دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده

نه قبل از اون ، اولین باری که همدیگرو دیدن ؟ آها  در لحظه ای که به هم رسیدن جرقه زدن !

نسبت : همسر

کی عقدشون رو جاری کرد ؟ : نمی دونم ، اصلا چطوری زن و شوهر شدن ؟ ( شاید به اذن خدا )

نتیجه : گول زدن همانا خوردن میوه ممنوعه همانا رانده شدن از بهشت همانا خاک تو سر شدن نیز همانا  !  

به کجا ؟ : زمین

حاصل ازدواج : دو پسر و دو دختر  هابیل و قابیل ...... ؟؟؟؟؟  و ؟؟؟؟؟  اسم این دو دختر چی بوده ؟

جرم : گوش نکردن به حرف بزرگتر ( بزرگتر ازخودشون فقط خدا بوده ؟ )

خوب این دو نفر که هنوز شروع نکرده مرتکب جرم می شن اونم با همدستی ، دیگه از بچه هاشون چه انتظاری می ره ؟ .......  پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم

 

این شاید تمام اطلاعات ما باشه از افسانه بشر اولیه از دیدگاه اساطیری و تاریخی و مذهبی از دیدگاه داروین و ژاکوپ برنوفسکی هم که یه مشت موجودات نیمه خمیده که روی دو پا راه میرفتن و علف می خوردن تا یه روز که تصادفن گوشت خوردن و ..... چیز بیشتری نیست اگر کسی از زندگی اولیه بشر خبر بهتری داره ؟ ترو خدا به ما هم بگید می خواهیم منحنی زندگی این دو در کنار هم رو رسم کنیم نیاز شدیدی به نقطه شروع داریم  تا برسیم به  زنان ونوسی و مردان مریخی

 

نتایج حاصله با همین اطلاعات  :

 

۱- برای ازدواج داشتن نام خانوادگی ضروری نیست

۲- دانستن هیچ نوع زبانی هم برای تشکیل خانواده الزامی نیست

۳- شغل هم مهم نیست دیدید که نه آدم و نه حوا شغلی نداشتن

۴- تحصیلات ؟ اصلا  !  چون ایده شم نبوده تا چه رسد به خودش

۵- ما که نمی دونیم چه شکلی بودن اما هر چی بودن همدیگرو قبول کردن (لوازم آرایش و اینا هم  نمی دونم)

۶- عشق ؟ برو بابا خدا شفات بده ! طرف همون اول راه فریبکاری کرده

۷- س ک س ، ازین یکی نمی شه گذشت اینو خوب بلد بودن لامصب چش بسته شیرجه می رفتن

۸- ....

 ................................................................................................

 

*  دِ همین می شه که بچه ها ناباب و ناخلف می شن دیگه ، یکی کلاش و نیرنگ باز و کلاه بردار می شه و می خواد سر خدا هم کلاه بذاره بعد که هدیه ش رد می شه می زنه داداش باحاله رو می کشه و قاتل می شه و همینطور تا قیام قیامت ما بنی بشر .................

 

 

پ.ن

اون عشق اولیه یا همون فریبکاری و این حرفا از کدومشون شروع شده ؟

اول تو دل آدم ؟ یا اول تو دل حوا ؟  اصلا ازاون جرقه نبوده ؟

هنوز تیر تو قلبت نخورده !؟

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید

گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

 

چقدر برای بدست آوردن دل یه دختر انرژی صرف کردین ؟  آهای آقا با توام ؟!!! تا حالا چند تا دختر تو زندگی شما اومدن و رفتن یا هنوز هستن ؟ آیا یکی ازاونا تونسته برای همیشه درکنار شما بمونه ؟  منظورم ازدواجه

خدا وکیلی راستشو بگید اگه الان زنی قبول کرده باهاتون زندگی کنه ، مثل اون روزا که دل تو دلتون نبود برای لب از لب گشودنش که بهتون بله بگه ، بهش نگاه می کنید !؟ وقتی تو چشاش نگاه می کنید چی در وجودتون زنده می شه ؟؟

 

دوستان مزدوج ، آقایون ! ازتون می خوام برای یه آزمایش مهم و جالب یه کاری انجام بدین ! هر کس به فراخور حال و هوای اولین آشنایی تا جایی که می تونه یک قرار جدی با خانمش در همون مکان همون ساعت و ترجیحن همون روز هفته بذاره ! اگر سالگرد ازدواجتون نزدیکه که حالی به حولی ! اون دیگه می شه یه سناریو هالیودی  تا هر کجا که راه داره سعی کنید شباهت های روز اول دیدارتون رعایت بشه حتی  مدل لباس و فرم مو ، کفش و کارای قبل از قرار رو هم شبیه سازی کنید به خانمتون هم بگید ساعتهای قبل از قرار، سعی کنه مثل اولین روز رودر رویی ، تماما در اختیار خودش  باشه  !        شد ؟!   

 

دوستان  تنها  ! بازم آقایون اگر تا حالا یه دختر بطور کامل با تمام فاکتورها  تو زندگیتون نیست هیچ عجله ای نکنید  چون من به جرات بهتون اطمینان می دم که مفهوم دوست داشتنی که منجر به ازدواج بشه هنوز در وجود شما  به تکامل نرسیده !  اصلا ذره ای شک نکنید !  حتی اگر 40 ساله هم هستین و از شوربختی توی ایران هم زندگی می کنید باز هم هیچ غصه و نگرانی نداشته باشید ! تا  زمانیکه  مثل یک روح  پریشان و بی قرار که از برزخ  بیرون افتاده و سر گردونه ،  دختری شمارو به خود فرا بخونه !

اینی که گفتم نه تعارف بود نه شعار بلکه بزرگترین راز زندگی بالنده و پایا در کنار یک زن هست  در غیر اینصورت تن به هیچ مدل ازدواج که مسئولیتهای یک زندگی رسمی از جمله بچه رو به همراه داره ندیدن هرگز ! هرگز ! هرگز !

اگر خانمی تونست روح و روان شمارو به تلاطم بندازه و اقیانوس وجودتونو با شدت و ضرب ، طوفانی کنه و ازین ساحل به اون ساحل ، ازین موج به اون موجتون بکوبه اونوقت به گرونترین قیمتها و با تمام فروتنی و احترام پا پیش بذارید و ازش درکمال وقار و آرامش خواستگاری کنید  حتما موفق می شید بهتون قول می دم ! چون اون خانم آگاهانه شما رو به این روز انداخته ...... بیچاره شدین طرف قلاب گیرتون کرده

در غیر اینصورت هر ازدواجی ولو با شاه پریون و پنجه آفتاب تابان سرزمین نور هم برای شما فقط یک رسم خواهد بود تا پایان عمر، تازه اگر به جدایی های رنگارنگ نیانجامه !

 

خانم های مزدوج ! یه روز بدون اطلاع قبلی بدون اینکه برنامه های اصلی تون بهم بخوره به شیوه هایی که خودتون بهترین استادش هستین همسرتونو در یه موقعیت کاملا طراحی شده شبیه اولین دیدارتون قرار بدین و تمام واکنش های حاصله رو بررسی کنید البته پیش داوری ممنوع !

 

خانم های مجردی که هدفشون ازدواجه بهتره شما پسرهارو خیلی تو برزخ نذارید البته برای روابط دوستانه تو فضاهای  لاو اند سکسکه ،  تجربه نشون داده هرگزروحیه هیچ مردی اثر مثبت نمی گیره ، یه پسر هرچقدر هم زر بزنه که عاشق دخترای اجتماعی و سرزبون دارو با جر بزس باز هم اون ته و توهای دل واموندش دختری رو می پسنده ( برای زندگی مورد نظر شما ) که به قول خودشون باوقار و سنگین باشه این اولین نقطه ایجاد طوفان تو دل یه مرده ، ترکیبی از نکته سنجی ، کم و به جا گفتن ، خنده و شادی به جا و ... می تونه شروعی برای سنگ بنای یک عشق باشه منظورم از تمام این حرفا تظاهر نیست چون مرد با وجود خنگی  ذاتی ( نسبت به زن )خیلی سریع متوجه می شه بلکه منظورم جو گیر نشدن شما توی مهمونیا و دیدارهاست یادتون باشه به طبیعت و غریزه تون اجازه بدید کارشو بکنه اگه عقل مطلق یا بی عقلی مطلق حاکم بشه طرف ممکنه به رو خودش نیاره اما درفضای درک احساس شما قرار نمی گیره  تازه اگه قلب مرد تاثیر نگیره بلافاصله  نیم تنه جنوبی فعالیتهاشو آغاز می کنه و فضا کلن تغییرمی کنه ( تمام اینای که گفتم  درباره مرد ایرانیه عزیزم ) هرگز در پیشنهاد چه از روی روشنفکری و چه از روی بلند نظری پیشقدم نشید حتی اگر طرف شما خدای درک و شعور و اخلاق و انسانیت باشه

 

* معشوق و معشوقه : حرفای خیلی زیادی دراین دوکلمه است در واقع دو نقشه که شکافت اون فرصت کافی می خواد بار این واژه ها خیلی سنگینه و نقش اونا هم خیلی پیچیده است

 

* یک نکته برای یک مخاطب خاص :  تا جایی که خودت گفتی همه کنش های شما سرشار از صدق و درستی بوده حتی یک شاخه گل !  تنها چیزی که برای من مبهمه نوع انتخاب توه ! بسیار عجیب و نا همگون  دیده می شه ! چطور ممکنه ؟؟   هیچ کس حتی فکرشو نمی کرد در نهایت بهت و ناباوری همه ، اون شد همسر تو ؟!  توضیح این فضا شاید ریشه نهفته ی داستان زندگیتو روشن کنه ( شاید برای خودت روشنه )

 

* سکسکه اگر چه زیر مجموعه فضای بزرگ عشق و اراده شماست اما مهمترین ابزار حفظ تعادل وبالانس یه رابطه پایداره در عین حال فراموش نکنید خردمندی شما بر تضادهای ژنتیکی ص ک س می تونه چیره بشه مشروط به همکاری هر دو طرف

 

*  گروه متاهل پس از اجرای پیشنهاد " قرار اول " و بعد ازپایان ماجرا چیزهایی بدست خواهید آورد بسیار عجیب و شگفت انگیز ! بدردتون می خوره خیلی زیاد

 

حرفایی که زدم برای ساختن و حفظ خانواده بود ؟؟؟؟  نه عزیزم  !!  برای تولید و حفظ یه عشق پایدار بود اگر این درست بشه تمام چارچوبای یه زندگی شکل می گیره و با نسبت خردمندی موجود در اونها تکامل پیدا میکنه اینا که گفتم چکیده ای از یک تحقیق بر روی یک جامعه آماری متشکل از صد زوج بود که در طول یک دهه ازسال 1370 تا 1380 شمسی  در یه تیم پنج نفری به همراه چهار نفر از بهترین دوستانم انجام شده شاید یه روز زندگی کامل بعضی از اونارو بطور کامل پست کنم ( 86 زوج این جامعه آماری دوستان خودمون هستن )

 

تو جریان بررسی هامون یکی از خانم های گروه به یه آقایی که تقریبن همه می شناختیم  خیلی عادی و بی تکلف گفت تو چرا زن نمی گیری ؟  در جواب شنید : کدوم آدم عاقلی به خاطر یه لیوان شیر می ره یه گاو می خره !!؟

همکار ما انگاری که غافلگیر شده باشه گفت ببخشید الان دیگه شیر خشک ساخته شده  شما هم بعید می دونم اگه خودتم گرو بذاری بتونی گاوی رو اجاره کنی حالا خریدش پیشکش !

 

یادتون باشه ما مرد این تیپی هم داریم زن رو تا حالا ندیدم  اما شک ندارم که هست ....... چرا ؟

 

مَیَه من به شوما شوخ لوخ دارم ؟!

دقت کردین تو فرهنگ مردم ما متهم کردن ، راحت تر از آب خوردنه و از اونم راحت تر گسترش سه سوته گمانه است ؟ کافیه یه نشونه از یه گمانه زنی جور دربیاد این به اون می گه شنیدی ... اون یکی بلافاصله به دیگری و ظرف جیک ثانیه کاملا پراکنده شده ، شایعه رو می گم !

خوب این مشکل می تونه همه جا باشه اما چرا در نوع ایرانی اینقدر زیاد و غلیظه ؟ وقتی موضوع شایعه درباره یه فرد از بین خودمون باشه ، محتوای شایعه منفی و نا امید کنند س ، بدخواهی و حسادت دراون نسبت به طرف کاملا موج می زنه ، این گولزنک ها خیلی راحت رو می شه وقتی در چرخه دهن به دهن دلیل و سند معتبری خواسته بشه ، با همین مدرک خواستن 50% چکش مرگ شایعه خورده  اما چرا کسی از راوی سند و مدرک قانع کننده نمی خواد ؟؟  چون عادت نداره !؟  خب این هست ! چون تفریح بهتری نداره !؟  خب اینم قبول ! چون تنبلی یکی از شاخصه های مردم ماست ؟!! بازم درست می فرمایید روح جمعی ماها بسیار راحت طلب و خوشگذرونه ! ( اکثریت رو عرض می کنم )

چون منتظره تغییراتیه که خود به خود اوضاع زندگی بهتر بشه ؟! بازم قابل پذیرشه ! چراکه درهر تغییراجتماعی که رخ می ده  ( چه تو سطح چند نفری چه تو سطح کشور ) یه اقلیتی پیش قدم می شن اکثریت هم منتظر می مونن تا ببینن کدوم طرف بیشتر حال می ده ! این خیلی فاجعه باره !!!  خیلی !!!

اینهم باز درامتداد نداشتن تعادل شخصیت و تیپ ما گل فرزندان ایرانه ، الهی مادرمون بمیره ( مام وطن ) چقدر ما این مامان رو می پرستیم !! همیشه و در همه دوران ها هم که داریم شعر آزادی و استقلالشو می خونیم نمی دونم شیر این مادر چطوریه که بچه هاشو به جون هم می ندازه ؟ ظاهرن سینه های این مامان برای باباهای جورواجور( اجنبی ) خوب مالوندنیه اما تا حالا برای بچه هاش شیرخوبی نداشته یاد یکی از دوستا افتادم می گفت من فقط با دختری ازدواج خواهم کرد که وقتی برای اولین بار دیدمش یه ضرب قلبم بیفته تو شورتم ! گفتم این می شه 50 تای ماجرا 50 تای دیگش چطور؟ اومدیمو طرفت قلب اهدایی شورت پیچ ترو قبول نکرد ! یادش به خیر حالا می بینم که هر کشوری کلمه ایران رو که می شنوه قلبش در جا می افته تو شورتش !

ما ایرانی ها ! مردمانی که درکنار هم آرامش نداریم ! آرزوهای خوبی برا هم نداریم ! همدیگرو به بدترینها متهم می کنیم ! چشم دیدن موفقیت همدیگرو نداریم ! و ....... اینارو که دارم می گم خندم گرفته چون بدیهی ترین صفات یه ایرانی رو به زبون میارم همه می دونن ولی از گفتنش ابا دارن یا روش جدی فکر نکردن اینارو گفتم تابگم :

اساسن اگه خوب دقت بشه عنوان ملت خیلی درباره ما به جا نیست ما ویژگی های تعریف شده یه ملت نه در این دوره بلکه از دیرباز رو نداشتیم من جامعه شناس نیستم روانشناس اجتماعی هم نیستم اما تا جایی که دریافتم هیچ حس و آرمان مشترکی در طول سالیان سال بین اکثریت ماها وجود نداشته اتحاد و همبستگی بیشتر سنتی و بدوی بوده حداکثر اشتراکات در حد خانواده ، فامیل ، قوم و طایفه ، و به ندرت جمع های غیر سنتی دیده می شه  نمی دونم تو کدوم یکی ازین انقلابا بوده که یه جمعی از یکی می پرسن آقا این انقلاب انقلاب که می گن یعنی چی ؟ اون باباهم می گه یعنی از فردای انقلاب هرروز سر ظهر در خونه تونو می زنن وچند سیخ کوبیده با سنگک داغ تحویلتون می دن همه با هم می گن چه خوب !!! حالا اون بیچاره ها که دانش اجتماعیشون کم بوده ولی باور کنید ما هم دست کمی ازاونا نداریم عجب ملت باهوشی هستیم !         نه  ؟!!!

هنوز که هنوزه ما فرزندان وطن سر من تهرانیم تو دهاتی مشکل داریم ! چرا ما هنوز مفهوم شهروند رو نمی دونیم شهروند در ساده ترین تعریفش کسیه که به حقوق دیگران احترام بذاره به این ترتیب کسی ممکنه در دورافتاده ترین نقطه تو یه روستای چند خونواری یک شهروند باشه اما یکی در گرونترین قسمت هرشهر بزرگی یک شهروند نباشه من با خیلی ازهمین دهاتیای بالا نشین زندگی می کنم  و برخورد دارم اما از طرفی به خیلی از دوستان شهرستانی هم عرض کنم همیشه حق با اونا نیست ( هر کسی خواست اختصاصی بهش می گم ) فقط اشاره کنم از کودکی به خاطرم مونده که نگاه شهرستانی به اینجا نگاه قشنگی نبود و همین باعث می شد دامنه اختلافات زیاد بشه قبلا هم جایی گفته بودم بحث و بررسی مهاجرت سی سال گذشته چه درداخل و چه به خارج بسیار پیچیده و نیازمند نگاه تخصصی چندین جانبه است تو این نوشته ها  فقط داریم از جلو آینه رد می شیم اونم با فاصله زیاد .

شیخ پشم الدین کشکول بند ! چرا باید به یک فرد مذهبی توهین بشه ؟  کسی که باورمندانه به انسان به عنوان مخلوق خداوند نگاه می کنه لایق احترامه یا توهین ؟ مشکل ما با کسائیه که ازمذهب به عنوان ابزار استفاده می کنن تظاهر به باور و ایمان مذهبی دارن در حالیکه هیچ باوری به اصل مثبت زیستن ندارن  ، گرفتاری ما با کسیه که می خواد افکار منفی و تاریک خودش رو در قالب مذهب به خورد مردم بده تا ازتمام اعتباراتی که یک خداپرست مثبت نگر برخورداره بهرمند بشه خب حالا چطوری باید اصل و از کیچ شناخت ؟؟؟؟..........  شما بگید : .........  کی قراره ما یه ملت بشیم ؟

 

 

*  مگه من با شما شوخی دارم ؟  شوخ لوخ به زبان آذری همان شوخی است