دوست داشتن یاد دادنی است. دوست دادشتن یادگرفتنی است. بله دوست داشتن یک موضوع آموزشی و کاملن علمی و قابل اندازهگیری در آزمایشگاه است این موضوع با آزمایش خون دو فرد متفاوت با دو شرایط متفاوت قابل اثبات و بررسی است.
چیزی که شاید از صدسال پیش تاکنون در آموزش و پرورش ما جایی ندارد، منظورم همین تشکیلات سازمانی آموزش و پرورش است وگرنه که نهاد پرورشی و آموزشی ما عملن در این خصوص وارونه هم هست یعنی به افراد میآموزد که چگونه نفرت را درخود بوجود بیاورند، تقویت کنند و پرورش دهند!
اگر کودکان در مدارس یاد بگیرند که همدیگر را دوست داشته باشند شاید پایهای گذارده شود برای کم کردن اینهمه ناراحتی و ناهماهنگی درآینده، بله مسائل باید ریشهایتر بررسیشوند، حق با شماست اما دوست داشتن بواسطه سرشت پاک کودکانه بسیار شفاف و زلال در روح و روان آنان مینشیند و جاودان میشود چراکه حس دوستی همچون جوانهای درنهاد کودکان منتظر نور و گرما و تشنه محبت و توجه انسانی است.
چرا در فرهنگ ما اگر دوست داشتنی هم وجود دارد باید در دل پنهان شود چرا ؟؟؟
چرا این انرژی زیبا و دلنشین اجازه بروز نمیابد؟ رفتاری که ما با دوست داشتن میکنیم بسیار غیرانسانی و ناخردمندانه است. راستی چرا؟ جالب است که این از آدمهای خردمند هم سرمیزند، بر اساس عرف؟ عادت؟ ناخودآگاه؟ ...... نمیدانم
دوست داشتن در نگاه مذاهب، هرگز گناه نبوده و نیست اگر کسانی بلد نیستند و یاد نگرفتهاند، آنرا خوب و سالم مدیریت کنند از کوتاهی بزرگانیاست که اساسن دین را ضد زندگی ساختهاند.
دوست داشتن حسیاست برای تعالی و پرواز اگر باورهای فرهنگی کور مانع آن نشود.
دوست داشتن مانند ترنم بارانی است که همیشه میبارد و همه جا و همه چیز را سبز و زنده و شاداب میکند، چرا در شکوفایی آن تردید میکنیم؟ چرا اکراه داریم؟ چرا آنرا در تنهایی خود زندانی میکنیم؟ و گاهی به شدت با زنجیر و قفل به اسارتش میکشیم؟
اطراف ما پر از زندان دلهاییاست که فریاد " دوست داشتن " از دهلیزهای آن، صاحبانشان را رنج میدهد و اشکشان را درمیآورد و زندانبان با اینکه بیگناهی این پرنده را میداند و درسکوت و صبوری، رنج میکشد و روح خود را شلاق میزند اما حاضر نیست زندانی را آزاد کند. ........ آه ازین بیداد!
با سلام
شما را به تالار آپولو جهت بررسی و نظرات مختلف و مباحثات علمی و مذهبی دعوت می کنیم.
به امید دیدار
چشم
خدمت میرسم
سلام
نگاه تان به این مقوله خیلی جالب بود .
نگاه تازه ای ست .
نمی دانم چقدر این موضوع تا کنون مورد توجه واقع شده ، ولی برای بنده فتح بابی بود .
امیدوارم پیروز و سربلند باشید .
همیشه
ممنون عابد جان
امیدوارم این موضوع زیر ذرهبین گرفته بشه
و باور کنیم که آدم ها بدسگال نیستند
درور بر شما و پاینده باد
آه از این بیداد...!
یعنی دوست داشتن اینقدر عذاب آور است؟
پیمان جان ، مشکوک می زنی عزیز! با خودت قرار که می گذاری، دلت برای خودت تنگ هم شده، حالا هم که اسیر شده ای!!!
شاید گاهی بهتر باشد حلقه ی نامرئی عشق را با عجله دور معشوق تنگ نکنیم ...!
کلی خندوندی منو سپیدار
خوشم اومد، نمیدونم واقعن این قصد رو داشتی یا ترکیب بندی جملههات اینطور شده بود به هرحال کار، کار تو بود و این تعجبی نداره
باشه با فرض محال فرض میکنم حرفم رو نگرفتی پس :
آه من از بیداد این سانسور بود ، که چرا دوست داشتنو تو قلبمون اسیر می کنیم ؟ نه که دوست داشتن عذاب آور باشه کلک
اصلن چرا دوباره گفتم منکه می دونم ....
سپیدار جان اینهمه آدم مشکوک میزنن تو فقط زورت به من یکی میرسه؟!! نامرد! اجازه نمیدی من با خودم یه کم قرار بذارم؟ یا نمیتونی ببینی من یه کم دلم برا خودم تنگ بشه؟ نه به جان سپیدار این یکی رو قلم بگیر اصلن تحمل اسارت ندارم با اینکه هیچ وقت قسمتم نشده اما باور کن فکر میکنم به همراه تمام اسیران و زندانیان بیگناه دنیا زندانی شدم ازین بابت خیلی خسته و داغونم اینو جدی جدی گفتم
سوادم به جملات آخرت قد نداد از فوق لیسانس خوشم نمیاد دکتراهای امروزم که با سه چهار میلیون خرید و فروش میشه پس بگو باید چه مدرکی بگیرم و از کجا تا اون مطلب آخرو بفهمم؟!
ایندفعه جواب من ایفلی شد!