-
هماهنگ
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 13:28
زلال آب را با هیچ مادهای آلوده نکنیم، آب حیات در جان خودمان است درک مفهوم انسانیت سرآغازی برای زندگی خواهدبود برای کسانی که اکنون بهار را میبینند زلالی طبیعت پیداست روشنی آفتابی که بر رویشسبز میتابد و لطافت بارانی که چهره را مینوازد اکنون تو کدام بخش از این سمفونی هستی؟
-
مثل ِ
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1388 15:19
مثل کی؟ مثل چی؟ برای شناخت آدمها سمبلهایشان را باید کاوید سمبل هرکسی در هر دورهای از عمرش میتواند راهی برای آشنایی با افکار و اندیشههای او باشد و همینطور برای شناخت یک ملت.
-
مرز گیجی
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1388 08:47
شوخی، شوخی است و جدی، جدی. اگر شوخی میکنی و با شوخطبعی سلسله میجنبانی، اگر سرخوشی و با طنز و شوخی سخن میگویی، اگر از شدت شادی، دنیا را به بازی گرفتهای درود بر تو باد! اما آیا بهتر نیست پیشتر موضع شوخیت را روشن کنی؟ جدی بودن هم همینطور ... شاید بهتر باشد مرز ایندو روشن شود خلایق را بلاتکلیف گذاشتن شیوهی نوینی...
-
خجسته باد
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1387 10:14
آرزو میکنم که شمار مردم شوخ و شاد شهر به دو بهره رسد آرزو میکنم که من های ما به خواست دل، لباس نمادین به تن کند آرزو میکنم که شادی از دلها فوران کند و بر سر و گوش و بر و روی و تن و تنپوشمان ریزد که ایدون این روز، روز فیروزهفام و نوروز ماست که ایدون شادی و شادمانی و ذوق کودکانه شهر را ولوله خواهدکرد چراکه نه؟!...
-
نوروز
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 14:32
مگر ریشههایمان با گذشته مارا به خود بازگرداند. مگر! مگر خاطرات فرو خفته در ذهن کودکیها، بهانهی بیداری شود تا بدانیم که هستیم مگر! مگر تو خود بهانهای شوی تا ما خود را بیاد آوریم مگر! ترا میگویم! تویی که فقط با عبورت خاطرهها را ورق میزنی ترا میگویم تویی که دیگر خاطره سازی نمیکنی. چه حیف! تویی که صدای پای...
-
بالن
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 15:38
زندگی خشنتر از آنست که تو خود نیز به سوی خشونت رو کنی آنانکه میگویند زندگی زیباست دروغ بزرگی را به اندازه یک بالن هوا کردهاند اما آسمان پر از بالنهایی است که تو از آنها نمیرنجی مگر آنهایی که ترا با خود بالا نبرند! زندگی خشنتر از آنست که تو با تلخی ِخشونتی خود خواسته، کامت را گس کنی اما گاهی شاید ناخواسته و شاید...
-
ما برای تو، تو برای کی؟
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1387 15:37
آیا همه آدمهای امروزی تکامل یافتهی یک موجود هستند؟!!! یعنی میتوان باور کرد که همه از یک زوج اولیه تکثیر یافتهاند؟! اگر ریشه تکامل فیزیکی ـ شیمیایی آدمی در ژنها نهفته باشد که هست، ریشه تکاملی درک، فهم و دریافت چیست؟ به نظر شما تکامل زیستی، همان تکامل مورد نظر در برنامهریزی نهفته در ژنها بوده است؟ یعنی این موجود...
-
پینپین جان
شنبه 3 اسفندماه سال 1387 13:25
چگونه انسان سنتی، مدرن شد! تکامل آدمی و کش و قوسهای زندگیش در تغییر فعلن به آهنگش گوش کنید
-
اسپند روز
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 09:52
چیکویی چالا چیکویی چالا غم نبینم توی دلا شادی کنون قر به کمر کم نبینم روی گُلا چیکویی چالا چیکویی چالا رقص کنون سرها بالا عروس بَرون نقل پاشون شرم نداره جیگر طلا چیکویی چالا چیکویی چالا چش نخوری یه وقت بلا! پای چپ جلو دست راس بالا دیرام دارام دامدا دارا
-
مجادله
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1387 12:55
وقتی دونفر باهم قهرن ... هردو یه نفس راحتی میکشن هردو یه استراحت کلامی میکنن هردو، طرف دیگه رو مقصر میدونن هردو منتظر عذرخواهی دیگری هستن هردو سعی میکنن موضوع رو مهم ندونن هردو خودشونو بیگناه میدونن هردو وقتی همو میبینن یه جوری وانمود به ندیدن میکنن یه مدت که میگذره ... هردو بهم فکر میکنن هردو ذهنشون درگیر...
-
مال من با کار تو
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 12:37
سپیده که سر زد دلم پر از روشنایی شد، تمام شب را بیدار بودم و تو گویی سرگذشتم را همچون یک فیلم از دیشب تا سحر به تماشا نشسته بودم، در خلال این فیلم، گاهی خندیدم و گاهی بغضم گرفت، زمانی غرور وجودم را آکنده کرد و گاه شرمنده گشتم، شرمسار ازینکه اشتباهات، چگونه خود را بر من تحمیل کرده است ازینکه برخی تصمیمات در باره خودم...
-
امروز
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1387 14:35
وقتی به آسمون آبی ِشفافِ براق نگاه میکنم یاد لبخند تو میافتم وقتی به ابرهای سفید و تمیز در زمینهی آبی پاکش نگاه میکنم یاد برههای کوچک ِسفید و پنبهای مزرعهی سبزی که جای زندگی تو بود میافتم چرا کلبهی به اون قشنگی با دودکش گرم و صمیمیش اینقدر اومانیستی بود؟ چرا هوای اونجا اینقدر پر از اشتیاق بود؟ چرا دود هیزم و...
-
تقدیر
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 17:31
نگو که قسمت را در ازل بریدهاند! نه نگو! قمستِ ما در دستهای خودماناست. فقط حواست باشد که اگر لحظهای غفلت کنی دستهایت پر از قسمتهای بَد بَد خواهدشد! امان نمیدهد لامصب، چشم برهم زنی روزگار از خوشخیالی ِتو سوءاستفاده کرده و دستهایت را از حادثه پر خواهدکرد! نه که فکر کنی روزگار بد است و قسمتِ تو اینگونه نوشته شده نه...
-
پردهها
شنبه 5 بهمنماه سال 1387 12:48
شاید وقتی درمیان مردمانِ عصر خویش حرف زدن نتوانی، ناخودآگاه شاعر شوی! شاید وقتی دلت از غصهها پراست و تو نمیتوانی آواز بخوانی، ناخواسته چیزی را زمزمه کنی مثل وقتی که لذت پرستش و عشق ورزیدنِبهحقیقت، از تو گرفته شود و تو مجبور به تظاهر شوی وقتی که نیایش ِراستین برایت ممنوع میشود و از بدِ روزگار! تو آدم ِتظاهر هم...
-
لبخند هدایت
یکشنبه 29 دیماه سال 1387 15:38
اگر انسان میدانست که براحتی و فقط با بهانهای، دریک چشم به هم زدن، دنیا را از وجود نازنین خویش خالی میکند آیا حاضر میشد این زندگی را که با زندان رحم شروع میشود بپذیرد؟ اگر انسان میدانست که زندگی توام با درد و رنج و اشک و آه و فغان است آیا راضی میشد فکر آمدنِ به دنیا را که در همان آغاز تولد با درد و رنج...
-
چارینه
شنبه 21 دیماه سال 1387 15:40
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است اجرام که ساکنان این ایوانند اسباب تردد خردمندانند هان تا سررشته خرد گم نکنی کانان که مدبرند سرگردانند چون چرخ بکام یک خردمند نگشت خواهی تو فلک هفت شمُر خواهی هشت چون باید مرد و آرزوها همه هِشت چو...
-
زنِ زنانه
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 13:26
شایستگی زنان، در ادراک مفاهیم انسانی، نه مدالی است که مردان به آنها اعطا کرده باشند و نه منتی که نگاهِ زن ستیز لایههایی از تاریخ، طلبکار آن. زندگی لبخند کودک انسانِ بیدفاع به باور من، عمق دریافت مفاهیم مهم زندگی در قلب و روح زنانه، بسیار ژرفتر است. این یک اعتقادخرافی یا حدس و گمان یا زر ِاضافهی مردانه! ناشی از حس...
-
کمی شکستهنفسی!
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 10:11
حالِ این روزهای من کمی تا قسمتی ابری است اما بدون آزار رساندن به خود، همچنان در مسیر موازی خطوطی که در بینهایت بهم خواهند رسید رهسپارم هر صبح که چشمانم از خواب رها میشوند و اولین شعاع نور را میبینم، شوقی درجانم میجوشد و گرمایش در پیکرم میچرخد که انرژی آن به شکل لبخندی بر صورتم مینشیند این شاید به تعبیر برخی،...
-
انار ترش
شنبه 30 آذرماه سال 1387 10:50
آذر رنگین شد و پایان گرفت و بدین سان دفتر پاییز بسته شد امشب با سپری کردن آخرین ساعات آذرماه به فضای سرد زمستان پا میگذاریم شب یلدا بلندترین تاریکی، البته نه آنچنان که تصور میشود شبی مثل دیگر شبهای زمستان، فقط با تفاوتی در نام و اندکی توجه و کمی آیینیشدن ... حتمن بعضیها از شور و حال خرید شب یلدا خواهند گفت و بعضی...
-
بیا بریم
یکشنبه 17 آذرماه سال 1387 12:58
بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که آشوب خواب داره ای وله بچه صیاد به پایش داغ داره ای وله بچه صیدم را بزن خرگوش دشتم را بزن گوشت خرگوش به گوشت غاز میماند وله ی طعم خرگوش چه طعم نازی داره وله ی بیا بریم کوه کدوم کوه همون کوهی که آهو ناز داره ای وله بچه صیاد به پایش دام داره ای وله بچه صیدم را بگیر خرگوش دشتم را بگیر...
-
دغدغه
شنبه 9 آذرماه سال 1387 15:11
سطرهایی از دغدغههای یک هموطن اسمت را به من بگو! دستت را به من بده! رمزت را به من بگو! جانت را به من بده! من به مهر دستهایت برای مهر و امضای اسناد بلاتکلیفم نیاز دارم غم نخور! غصه نخور! برای فرار از وحشت عصر نامردمیها به من پناه بیاور و برای رفع تنهایت به من سر بزن شادیت را دوست دارم پس بیمحابا شادیهایت را نثار من...
-
اصالت
یکشنبه 3 آذرماه سال 1387 09:28
کسی که میتواند به دیگران بیندیشد همیشه کسی که خود را بخشی از همه میداند در همه جا کسی که در خودش گم نگشتهاست و گیج نمیزند کسی که عشق را با مالکیت بر جسم و جان دیگری قاطی نکردهاست و بس. کسی که مفهوم دوست داشتن را با خواستن دیگران برای امیال خود عوضی نگرفته است و بس. کسی که دیگران را ابزار رسیدن به اهداف ارزانِ...
-
فریاد بزن
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 13:28
فریاد بزن آنچه را که بر تو تحمیل میشود و تو دوستش نداری من هستم تو هستی او هست ما و شما و ایشان همه هستیم ناگزیر از بودن ... نمیدانم و راستش نمیتوانم به درستی بگویم که اگر قبل از بودشدن نظرم را میخواستند جوابم چه بود؟ آری بود یا نه ... براستی نمیدانم ... اما چنین نشد و هرگز از هیچ یک از ما کسی نپرسید مایل به بودن...
-
حرف بزن
یکشنبه 19 آبانماه سال 1387 12:32
هیچ اندیشهای را که از ذهنت عبورکرده و به حرف تبدیلشده در وجودت زندانی نکن نقش شما در اقتصاد خانواده چیست؟ اعتبار اقتصادی شما بین دیگر اعضای خانواده چقدر است؟ آیا درآمد شخصی دارید؟ آیا این درآمد فقط صرف هزینههای خودتان میشود؟ آیا همهی درآمد یا بخشی ازآن صرف هزینههای خانواده میشود؟...
-
خوشبختی
شنبه 11 آبانماه سال 1387 15:10
دردِ گفتن درد نوشتن درد شکفتن دردی که سکوت ترا میشکند یا ترا با قلم و دفتر تنها میگذارد درد نگفتهها ... همه وقتیاست که این دردهای آمیخته ترا فرا گیرد و تو ندانی کجای جانت تیر میکشد. باوجود داشتن تمام فاکتورهای مرسوم خوشبختی در زندگی شخصی « من وقتی کاملن خوشبختم که درمیان آدمهای خوشبخت زندگی کنم » خب این اگر...
-
جان شیفته
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 11:05
برای چشمی که زیبایی را ببیند ... و قلبی که به زیبایی سپرده شود ... و جانی که در زیبایی گم شود ... چرا خوشبختی طلوع نکند؟ و کسی که روشن شود از زیبایی، نور و گرمایش را به جهان تواند بخشید هرجا که باشد، با هر که باشد، خود تکهای از زیبایی و بخشندگی است
-
آخرینخبر
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 13:15
تصویر هیجانزدهی خبرنگاری که از یک شبکهی جهانی چند منظوره سخن میگفت مرا به خود جلب کرد او بیدرنگ گفت : عدهای از بزرگان جهان که تعداد آنها حدودن به سیصد نفر میرسد اما ۹۰ درصد ثروت و قدرت دنیا را در اختیار دارند درحال چانه زنی و معامله با ابلیس هستند تا خدا را از مسند قدرت پایین کشند، آنها میگویند که دور، دور...
-
تمدن
شنبه 27 مهرماه سال 1387 10:17
به بهانهی این عکس فرمول بسیار سادهای برای شناسایی میزان تمدن یا توحش یک جامعه اعلام کنید دریک روز تعطیل و فلان محل قرار است آش مجانی بدهند این خبر به هیچ منظور دیگری نباید باشد و برای این گردهمایی هیچ هدف دیگری نباید لحاظ شود جز همان آش یا غذای کم ارزش دیگری که قرار است مجانی داده شود میزان جنب و جوش تا موعد مقرر را...
-
هالیود آباد
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 14:45
باور بیشتر مردم ما براین است که محدودیت و تنگناهای زندگی اجتماعی زنان را مردان (این هیولاهای دیو سیرت!! ) بوجود آوردهاند و تمام اجبارها، رواداریهای ظالمانه، ضایع کردن حقوق و خفه خواستن زن صرفن از روی خریت یا کج اندیشی و قلدرمآبی مردانه است و ریشه این پدیده در ذات مرد نهفته است اما این باور خطایی است که سالیان سال در...
-
وکیل
سهشنبه 16 مهرماه سال 1387 16:13
گویند ملا نصرالدین از منطقهای میگذشت (حتمن وقتی نقش مارکو پلو رو بازی میکرده) راه زیادی طی کرده بود و خسته، از قضا هنگام ورود، در مدخل شهر! عدهای گریان با دیدن غریبه بسویش دویدند و لابه کنان به امید اینکه ملا را خدا فرستاده و شاید او طبیب باشد به دامنش آویختند که ای مردِ الهی بدادمان برس که مریضمان از دست رفت ملا...