-
منحنی ازدواج
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 22:31
نام : آدم نام خانوادگی : نمی دونم جنسیت : مرد زبان : نمی دونم ( شایدم اَدَ بَدَ .... ) شغل : علاف تحصیلات : بی سواد (هیچ کجا کسی از مدرسه و معلم و اینا چیزی نگفته ) تیپ و هیکل و قد و چهره و ..... : کسی چیزی نگفته نام : حوا نام خانوادگی : نمی دونم جنسیت : زن زبان : مثل بالایی شغل : فکر کنم خانه دار ( اصلا مگه خانه ای...
-
هنوز تیر تو قلبت نخورده !؟
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 22:25
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید چقدر برای بدست آوردن دل یه دختر انرژی صرف کردین ؟ آهای آقا با توام ؟!!! تا حالا چند تا دختر تو زندگی شما اومدن و رفتن یا هنوز هستن ؟ آیا یکی ازاونا تونسته برای همیشه درکنار شما بمونه ؟ منظورم ازدواجه خدا وکیلی راستشو بگید اگه الان زنی قبول کرده باهاتون...
-
مَیَه من به شوما شوخ لوخ دارم ؟!
شنبه 6 بهمنماه سال 1386 01:25
دقت کردین تو فرهنگ مردم ما متهم کردن ، راحت تر از آب خوردنه و از اونم راحت تر گسترش سه سوته گمانه است ؟ کافیه یه نشونه از یه گمانه زنی جور دربیاد این به اون می گه شنیدی ... اون یکی بلافاصله به دیگری و ظرف جیک ثانیه کاملا پراکنده شده ، شایعه رو می گم ! خوب این مشکل می تونه همه جا باشه اما چرا در نوع ایرانی اینقدر زیاد...
-
وبلاگ وِرَه شیتَه ؟!
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 12:07
سلام هدف شما از وبلاگ نویسی چیه ؟ بسم الله الرحمن الرحیم اولا من کوچکتر از اونی هستم که بخوام هدفی داشته باشم اما کلن هدف من از نوشتن وبلاگ نشون دادن تمام مشکلات و نابسامانی هایی که جهان رو فرا گرفته و هر روز بیشتر و بیشتر می شه و من با نوشتن وبلاگ می خوام به مردم جهان بفهمونم که اگه می خواهید به راه راست هدایت بشید...
-
ذهن شناور
جمعه 21 دیماه سال 1386 13:40
پیش داوری ! دوره دانشجویی بین بچه ها یه دوست اصفهانی داشتیم که خیلی مایل بود تو جمع ما بُر بخوره ، من خیلی از لحجش خوشم می اومد ولی هیچ وقت نتونستم حرفاشو جدی بگیرم مخصوصن که با زرنگی تمام خودشوچنان تو لاک دین و خدا پیغمبر چپونده بود که نگو ! ازون متظاهرای سگ مذهب که خدارو مثقال مثقال می فروشن ! سالن کنفرانس دانشگاه...
-
مهتاب بالانس !
یکشنبه 16 دیماه سال 1386 09:21
یکی از نمود های نداشتن تعادل تیپ در 80 تایی ها * ، الگوبرداری کورکورانه است . چطوری ؟ ببینیم : .................... یه نفر برای خودش برنامه ریزی کرده که مثلن به خاطر شکل هندسی و باز بودن بخشی از دیوار اوپن آشپزخونش یخچالی رو بطور اختصاصی سفارش بده که هم از داخل آشپزخونه در باز شو داشته باشه و هم از طرف سالن پذیرایی خب...
-
آفتاب بالانس !
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 22:20
تعادل ، بالانس ، ( فارسی دقیقش چیه ؟ راستینه ؟؟ برابری ؟؟ همسانی ؟؟ ) هرچند این کلمه دیگه یه جورایی جزء واژگان فارسی شده ، به هر جهت این واژه رو به خاطر داشته باشین لطفا ! یه توضیح کوچولو : تعادل مهمترین اصل و قانونیه که برای حفظ بقا در جهان هستی حکمفرماست برای باقی موندن یک موجود زنده یا حیات یک پدیده باید تعادل نسبی...
-
تبریک
سهشنبه 11 دیماه سال 1386 12:21
شاد باد ! شاد باد ! دلتان شاد ! لبتان خندان ! سال نو را بر تمام مسیحیان جهان از جمله هموطنان مسیحی و ارمنی عزیزم در وطن یا دور ازآن همچنین کسانی که این روزها رو جشن می گیرن بدور از اعتقادات مذهبی (بدون هیچ باورمذهبی ) تبریک می گم ! همگی شاد باشید ! پویا و بالنده ! خوش و خرم ! بدور از غم و غصه ، فارغ از دلتنگی ! اشک...
-
خندیدن (2)
شنبه 8 دیماه سال 1386 13:09
خندیدن کرداری است نیکو با اثرات بسیار مثبت و خنده باید از شادی درونی بدست بیاد که تولید خوشحالی کنه در نوشتار قبل به تحقیق ، اندکی از آمار و آثار پزشکی سلامتی و اجتماعی عاطفی اونو * نقل قول * کردم بطور حتم اثرات مفید خندیدن بسیار فراتر از دستاوردهایه که تا کنون آزمایشگاه و تجربه به ما بخشیده اما سوال عجیبی که من...
-
خندیدن (۱)
جمعه 7 دیماه سال 1386 16:03
مطالبی که می خوام بگم قبلا شنیدید علت تکرارش تاکید اونه ، با هر تکرار ، تاکید و بعد افزایش تاثیر ...امیدوارم رابرت پروواین دکترای عصب شناسی است او معتقد است که بحث خندیدن آنقدر پیچیده است که نمی توان در آزمایشگاه ها در مورد آن بحث کرد. به جای آن او موقعیت های خنده آوری را که به خودی خود ممکن است در زندگی روزمره هر یک...
-
پاپا تو هم می خندی ؟
پنجشنبه 6 دیماه سال 1386 22:27
می خواستم درباره کریسمس و حال و هوای سالی که داره میاد بگم و جشنی که بهانه ای برای بیرون ریختن خستگی ها ، غصه های کهنه ، دردهای تنهایی و تازه شدنه ، تازه ی تازه ! چقدر خوبه ! این تازه شدن چقدر لذت بخشه ! یه مرتبه دلم سنگین شد ! هر چی فکر کردم یادم نیومد !!! چرا ؟ من درهیچ شبی از زمستان ، مردی با پالتو قرمز و ریش سفید...
-
بازم یه کم دیگه از هوش
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 09:51
در راستای بررسی هوش و خرد از شما می پرسم : دانشمند یا خردمند بیشتر به کیا میگن ؟ آیا معنی دو صفت خرمند و دانشمند یکسانه ؟ دانش رو تعریف کنیم : دانش از خانواده دانستن و دانایی هستش پس می شه گفت دانش ، یافتن قوانین و تناسبات موجود در جهان هستیه به عبارت دیگه شناسایی پدیده ها وکشف ضوابط بین اونها مثل جاذبه زمین ، قانونی...
-
در امتداد هوش !
سهشنبه 4 دیماه سال 1386 10:30
تا اینجا برخی از واحدهای ژنی – محیطی ( هوش ) که تشکیل دهنده خرد درانسان است را نام بردیم و تعاریفی بسیار کلی ازآنها آوردیم همه این هوش ها وقتی درکنار هم قرار می گیرند نرم افزار بسیار قابلی بوجود می آید که هنر زندگی را در انسان آشکار می کند ، " هنر زندگی کردن " ، " هنر زیبا زندگی کردن " و " هنر زندگی شایسته " معنی تمام...
-
هوش .......
سهشنبه 27 آذرماه سال 1386 13:15
هوش جسمی : شناخت ، برقراری ارتباط و نگهداری از جسم خود به هوش فیزیک بدن ( جسم ) معروف است شناخت آناتومیک بطور کل از بدن و شناخت ویژگی های شخصی بطور خاص از اندام ، فرم و شکل ، چاقی و لاغری و تناسب ، ضعف و قوت احتمالی ، کوتاهی ، بلندی یا معمولی بودن قد و .... اما در زمینه ارتباط نوعی ارتباط حسی مد نظر است ارتباط عاطفی...
-
هوش.......
دوشنبه 26 آذرماه سال 1386 12:45
برای ادامه نوشتار هوش با سه تعریف شروع می کنیم : غریزه ، عقل ، خرد غریزه : آموزه های درونی که قبل از تولد با موجودات همراه است . عقل : آموزه های حاصل از رویارویی اولیه بشر با طبیعت پس از تولد . خرد : یافته های انسان در مسیر زندگی و رشد و تکامل شخصیت که از واحدهایی بنام هوش تشکیل می گردد. هوش : واحدی است « ژنی ـ محیطی...
-
هوش
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 21:31
مطلبی که قرار بود باهاش کل کل کنیم هوش هست ، هوش واحد های نرم افزاری پیچیده ایه که مجموع اونها در وجود آدمی نرم افزار بزرگ و پیچیده تری به اسم " خرد " رو تشکیل می ده ، کلمه هوش جزو کلماتیه که از سه حرف ، کوتاه و خوش آهنگ تلفظ می شه ، حالا هوش چیه ؟ خب تعاریف زیادی شده هوش می تونه میزان دریافت یک موجود زنده از جهان...
-
بی قافیه
شنبه 10 آذرماه سال 1386 12:42
از میان نارنجی گرم و لطیف و زیبا از درون حس شاعرانه ای سرخوش از میان آتش های داغ درهجوم سرمای ناغافل فصل نارنجی از درون خانه های گرم و صمیمی که برای داشتنش ( گرما و صمیمیت ) جان کنده ایم ............. به ناگاه سرمایی خورده ایم که مپرس ! نمی دونم کی ؟ ولی پست بعدی رو می خوام درباره " آدمهای باهوش " بنویسم ! اونایی که...
-
درختان در آتش
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 12:17
هیچ کس نمی دانست گرما غیر از خورشید آتشین در زمین هم یافت می شود . هیچ کس ! ؟ جز آنانکه آتشفشان را دیده بودند . هیچ کس ؟ جز آنانکه جنگل را وقتی که آتش گرفته و همه جا را می سوزاند دیده بودند . پس کسی هم بود و کسانی که آتش را در زمین دیده بودند و می شناختند . وقتی سنگی به سنگ دیگر خورد و جرقه ای پرید ! خیلی ها دیده...
-
کیچ .....
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 09:29
....... از چه زمان و در کجا باید یاد بگیریم که اصل رو از غیر اصل تشخیص بدیم ؟ در مدرن ترین جوامع و کشورها با اینکه کیفیت زندگی بر اساس استاندارد بین المللی (میانگین جهانی )در جایگاه بالایی قرار داره بازهم درصدی از تولید کنندگان کیچ وجود دارن ، پس این ماییم که باید تشخیص بدیم . از کجا و چه وقت باید یاد بگیریم که اونها...
-
کیچ
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 13:56
خیلی این در و اون در زدم تا معادل یا مشابه یا کلمه ای نزدیک به این کلمه ترجمه نشده ! " کیچ " ( kitsch ) تو فارسی پیدا کنم اما نشد . از اونجایی که فرهنگستان زبان فارسی خیلی بروزه !! نه تنها برای آخرین واژه های وارده به عرصه زندگی مردم بلافاصله کلام سازی و واژه پردازی می کنه بلکه به دل تاریخ ادبیات رفته و واژهای ریشه...
-
یتیم شناسی
سهشنبه 29 آبانماه سال 1386 10:07
یتیم الوژی اگرچه واژه ترکیبی فارسی - لاتینه واساسن هم خیلی کاربردی نیست اما حاوی دو بار معناست یکی بار طنزآلود و دوم بارحرص آلود علمی ! یادمون نره که قرار داشتیم درباره آدمایی که تیپشون یتیم می زنه و این کلمه رو بکلی "کیچ " * کردن صحبت کنیم در ابتدا اجازه بدین یه چیز بدیهی بگم : ما فرزندان ایران ! دوتا چیز مهم داریم...
-
تابو
دوشنبه 28 آبانماه سال 1386 12:39
این نوشتار احساس تشنگی شدید منو نشون می ده به روشن شدن یه " حس " به خاطر همین در راستای یتیمولژِی لازم دونستم این حس رو درمیون بگذاریم اجازه هست ؟ * حتما کلمه تابو رو بارها شنیدین ، فارسیش ترجمه شده " پرهیزه " تابو چیه ؟ خب خودمونیش یعنی دربست پذیرفتن چیزی بدون حق اظهار نظر . وقتی فکر یا باوری ( معمولا هم کهن ) را...
-
یتیمولوژی
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1386 13:44
دیدین بعضی قیافه ها در عین اینکه هیچ ایراد و اشکال سلامتی درشون نیست یه حالت خاصی دارن طوری که با دیدن اونا احساس ویژه ای در آدم بوجود میاد شاید حالت و فرم بدنیشون با رفتاری که ازونا سر می زنه باعث تولید این احساس می شه مثلا تیپ طرف بطور ذاتی مظلومه ، یه تیپ دیگه که اتوماتیک فقیروعاجز میزنه یا درحالت مثبتش طرف بطور...
-
پردازش
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 00:08
* آقای شریفی ازروی غریزه رفتار می کرد و خودش اینطوری تربیت شده بود به همین خاطر اصلا به غیر طبیعی بودن راهش پی نمی برد . * ایشون با برنامه و طراحی قبلی و کاملا حساب شده ازین روش استفاده می کرد . * او با این روش درواقع شیوه تدریس و کنترل کلاس رو به انجام می رسوند . آقای شریفی خودش قربانی یک فرهنگ ناسالم از جامعه ای بود...
-
قول با ........
شنبه 21 مهرماه سال 1386 15:48
............ چهار ماهی از سال گذشته بود کلاس های حرفه و فن پر از رنج و عذاب بود نه تنها اثری از اون همه قول و قرار ها نبود بلکه لبخند های آقای شریفی تبدیل به نیش خندایی شده بود که بیشتر از همه منو رنج می داد ! اما حیف که من شاگرد اول بودم چراکه به همین دلیل مثلا خاطرم پیش ایشون عزیز بود ! و نمی تونستم چیزی مطرح کنم که...
-
قول با شرفها & حافظه تاریخی
جمعه 20 مهرماه سال 1386 04:13
اول راهنمایی بودیم ، از خیل معلم های جورواجوری که هفته اول مدرسه هر زنگ یکی می اومد سرکلاس ،هیجان خاصی داشتیم ، کلا برای ما که چندسال ابتدایی هرسال مجبور بودیم فقط با یه معلم یک سال تموم سر کنیم خیلی لذتبخش بود، تجربه ای جدید و دلچسب . خلاصه ..... اومدن و رفتن تا رسید به معلم حرفه و فن ، وقتی وارد کلاس شد همه پا شدیم...
-
پردازش (تحلیل )
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 16:50
مقدمه : اجازه بدین بعد ازین برای برخی واژه ها معنی یا حتی اگه لازم شد توضیح بذاریم چون اینطوری حداقل می دونیم موضوعی که داریم دربارش حرف می زنیم برای همه مون روشنه و باورش داریم ( با احترام به همه شما عزیزان ) شب برفی *سهل انگاری یک پدر و مادر جوان و کم تجربه *بی مسئولیتی پدر و مادر *حساسیت کودک *نگاه غیر حرفه ای و...
-
شب برفی
جمعه 13 مهرماه سال 1386 15:37
..... زن همسایه بود ! پری خانم ، پرسید چی شده ؟ وقتی گفتم گفت : عیبی نداره بیا خونه ی ما ، الان میان شاید کوچولو رو بردن دکتر ……………….. ! تو ذهم مرور کردم اما تا دیشب قبل از خواب آجی خوبه خوب بود! دوبار گفت بیا پیمان !! تردید داشتم اصلا ازاینکه جایی برم در یک آن جلو اومد و سریع بغلم گرفت . وای ببین بچه یخ زده !!...
-
شب برفی ...
جمعه 13 مهرماه سال 1386 10:40
.... شوک این ماجرا نگذاشته بود ترس از تنهایی و تاریکی بهم چیره بشه ، یعنی چی شده ؟؟؟ چه اتفاقی افتاده ؟؟؟ ( تنها سوالی که یادمه از ذهنم می گذشت) وتنها جوابی که مدام تو خاطرم می چرخید " اونا منو تنها گذاشتن و رفتن " برای همیشه واین نتیجه به شدت غمگینم کرد درحالیکه بغضم گرفته بود پا برهنه روی برفا راه افتادم تا بالای...
-
شب برفی
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1386 03:43
هنوز چهار سالم نشده بود هرروز از مادرسوال می کردم پس آجی کی بزرگ می شه باهم بازی کنیم ؟ من عاشق بازی بودم ولی اون هنوز یه سالش بود موهای جفتمونم طلایی بود و توی آفتاب می درخشید اما موهای دخترک لخت ونرم ، لب و دهن و دماقش ظریف و کوچولو بود ، چشای براق وکمی سبز و بی نهایت شیطون داشت مثل عروسک ............. شاید داشتم...